wingless angel
part⁴
(زمان حال)
دازای با عجله رفت سمت مطب یوسانو انقدر با عجله میدوید که کتش پاره شد رسید بدون اینکه در بزنه رفت تو
یوسانو : دازای چرا اینجوری میای تو؟
دازای: چ....چویا
کیوکا: دازای سان اینجاس ولی آروم خوابه
دازای با عجله رفت و چویا رو دید که خوابه ضعیف شده بود
یوسانو : یکم ویتامین بهش تزریق کردم بدنش ضعیف بود
دازای : ممنون
کیوکا: بهتره ما دازای رو با فرشتش تنها بزاریم
یوسانو: چی؟
یوسانو با کیوکا رفتن دازای موند با چویا
دازای : فرشته کوچولو ی من چرا انقدر ضعیف شدی؟ دوباره زیاد کار کردی؟ مگه نگفته بودم زیاد به خودت فشار نیار؟
چویا با صدای خیلی آرومی گفت: دا......دازای........... تویی؟
دازای : .......
(زمان حال)
دازای با عجله رفت سمت مطب یوسانو انقدر با عجله میدوید که کتش پاره شد رسید بدون اینکه در بزنه رفت تو
یوسانو : دازای چرا اینجوری میای تو؟
دازای: چ....چویا
کیوکا: دازای سان اینجاس ولی آروم خوابه
دازای با عجله رفت و چویا رو دید که خوابه ضعیف شده بود
یوسانو : یکم ویتامین بهش تزریق کردم بدنش ضعیف بود
دازای : ممنون
کیوکا: بهتره ما دازای رو با فرشتش تنها بزاریم
یوسانو: چی؟
یوسانو با کیوکا رفتن دازای موند با چویا
دازای : فرشته کوچولو ی من چرا انقدر ضعیف شدی؟ دوباره زیاد کار کردی؟ مگه نگفته بودم زیاد به خودت فشار نیار؟
چویا با صدای خیلی آرومی گفت: دا......دازای........... تویی؟
دازای : .......
- ۱.۷k
- ۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط